loading...
دلنوشته های من
رامتین بازدید : 83 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

بر اساس گزارش رسمی، زندگی خوب و شاد و آرام است

نهراسید گوسفند عزیز! گرگ هم مثل بره‌ها رام است

بر اساس گزارش رسمی، بهترین سال، سال جاری بود

پر تحرک، پر از نشاط وشتاب، مثل خرکیف و خرسواری بود

بر اساس گزارش رسمی، روزنامه زیاد وآزاد است

شاید آزادی زیادی هست، چند تا روزنامه مازاد است

شاید احساس می‌شود گاهی، پرخوری می‌کنند مطبوعات

رو به روی لباس شخصی‌ها، قلدری می‌کنند مطبوعات

بر اساس گزارش رسمی، . . .

رامتین بازدید : 78 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

در حالت نمازم و افکار من پریش

در فکر قسط وام عقب مانده ، قبض و فیش

تکبیر چون که گفتم و بستم نماز را

وقت سحر که وضع هوا  بود گرگ و میش

آمد به یاد بنده سخن های همسرم :

اینکه مرا دو هفته و اندی ببر به کیش .  .  .  .

رامتین بازدید : 62 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

آن شب که تو بودی و من و ماه و ستــــــاره

چشــــــمان پر از اشک و تپش هــای هزاره

گفتی غم ایـــــــــــام شود زود فـــــــراموش

اما نگرفت از دل من هیـــــــــــچ کنــــــــــاره

دیــوانــه و مجنــــــــون و غزلخوانم و عاشق . . .

رامتین بازدید : 77 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)

من در شتاب زندگی تندسیر خویش
بسیار کرده ام گذر از لحظه های کام
کامی که رهروان طریق مجاز را
باور نمی شود
عمری شنیده ام
با گوش دل ترنم نرم جوانه را
نجوای رود و چشمه و موج و نسیم و برگ
فریاد عاشقانه ی مرغ شبانه را
از برگ و از درخت شنیدم به نیمشب
بنگ ترانه را
آن سان ترانه یی که مکرر نمی شود
بوییده ام بسی
عطر هزار خرمن گل را به هر بهار
در باغهای بهشت
بسیار خفته است لبانم به کام دل
بر لاله های لب
آن لب که در خیال مصور نمی شود
با چشم آزمند چه بسیار دیده ام

...

رامتین بازدید : 74 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)
نامت ای یــــــار فراموش نشد

آتش عشـــــق تو خاموش نشد

حرف صد واعظ و صدها ملا

عاقبت در سر و در گوش نشد

رامتین بازدید : 70 جمعه 11 فروردین 1391 نظرات (0)

کاش میـــزد گـــــــردنم را روزگــــار

تا نبینم دوری  و هجــــــــران یــــار

تا دلــــــم آزرده از دنیـــــــــــا نبود

خسته از رویــای بی فـــــردا نبود

تا نمیدیدم کــه غمگینی هنــــوز

چون نفس هایم تو سنگینی هنوز

رامتین بازدید : 60 جمعه 11 فروردین 1391 نظرات (0)

دلـــــم بین در و  دیــوار مــانده

دو چشمم تا سحر بیدار مانده

اسیر بوی گیسوی تو هسـتم

به دستم حسرت آن تار مانده

نمی دانم کجـــــــایی نازنینم

دلـــــم در ماتمت تبـــدار مانده

شدم پست و زبون و عاجز و خوار

نخواهم این تن بیعــــــار مانده

خدایــــــــــــــا آرزوی مرگ دارم

که چشم یار بر اغیــــار مانده

شکسته شد تمام غیرت من

جه خواهی از سر بر دار مانده

رامتین بازدید : 64 جمعه 11 فروردین 1391 نظرات (0)

دیوانگی از عشق تو آموختــــه ام

چون شمع به پای دل تو سوخته ام

بنگر به رخم ، ببین چه حالی دارم

از آتــش هــجران تو افروختــــــه ام

تعداد صفحات : 2

درباره ما
آنچه که نمی شود رودررو گفت , باید اینگونه نوشت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 69
  • بازدید کلی : 5,177